سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























حرف دلهای من

سلام ببخشید دیر به دیر شده آپ هام یکم مشکلات زیاد شده

من نمیدونم خدا چرا ما را آفریده ؟اصلا برای چی ما آفریده شدیم ؟

تا دوران بچگی هست که تو عالم خودمونیم هیچی متوجه نمیشیم از زندگی / کم کم راه میفتیم و هی بزرگتر و هی بزرگتر میشیم و میفهمیم زندگی چی چی هست / چه جور باید زندگی کرد و تا داریم به اینا فکر میکنیم یه هو از هوا نمیدونم از زمین یه مشکل میفته جلو پات ......ای بابا این دیگه چی بود ؟ ساعقه بود ؟یا اینکه دعاهای ما بود که خدایا یه کیسه پول بنداز برامون این پایین استفاده کنیم به جای کیسه پوله این اومد سراغمون/

خوب حالا میای از دست از مشکله فرار کنی نمیتونی پس تصمیم میگیری حلش کنی /حالا هرچی فکر میکنی به هردری میزنی نمیشه حلش کرد ... خوب مدتها میگذره و هی این موضوع و مشکله اذیتت میکنه تا اینکه یا مشکله قید تو را بزنه یا اینکه تو قید مشکل را بزنی .....

حالا خیر سرمون بزرگ شدیم....به قول قدیمیا اول خوش گذرونیاته ... خدا خیرتون بده کدوم خوش گذرونی اون روزا را میزاری پای حالا .... میگفتی نونا ماست میخوردیم سیر میشیدم میرفتیم صحرا کشاورزی - دامداری - گوسفند داری و .... حالا از این خبرا نیست ؟ جون های حالا باید لقمه را بزاری دهنشون ... منم جون حالای هستم و همینجورم....

عجب وضعی شدهههههه ها طرفا میای یه سری تجهیزات ازش میخری چکشا میدی میره دونبال کارش حالا این چک یا مال 1 روز دیگس یا مال 2 سال دیگه خلاصه تو این خرید را کردی و مال تو هست بعد از مدته 2 هفته میاد میگه من جنساما میخامممممممممممم ای بابا تو دیگه کی هستی هنوز چشمت دونبال مالی هست که فروختی ... حالا فکر کردی گرون شده باید بیای بگری ولی اگر ضرر بود چی باز میومدی بگی بیا بدشون به من ..... عجبااااااااااااااااا

والا موندیم زندگی کنیم .... نکنیم .... خودکشی کنیم ....چی کار بکنیم به خداااااااااااااااااااا کجاند این قدیمی ها که میگند زندگی حالا راحت شده امکانات بیشتر شده ....بابا اون روزا جون قدیما این دق دقه ها را نداشت صبح کله سحر پامیشد میرفت صحرا یا دنبال گله صبحونه را تو دل طبیعت میخورد بعدش تا ظهر ظهرم به قول قدیمیا یه هندونه میکند تو صحرا و میخورد شیکمش سیر میشد عصرم میومد خونه و شب کوفته زیر آتیش کردن میارند میزارن وسط و یا علی ... و این روند ادامه داشت ... بابا حالا چی صبح کله سحر پا میشی باید بدوییییی تا نصف شب.......

این داستان ادامه دارد .....


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/20ساعت 10:33 عصر توسط Yasin نظرات ( ) |


Design By : Yas Man