حرف دلهای من
سلامی متفاوت سلامی پر از بغض پر از نا امیدی پراز دل شکستگی روزها پشت سرهم می گذشت و من هر روز احساس های عجیبی پیدا میکردم و هر روز قسمتی از بدنم باعث تداخل در امور زندگیم میشد. منی که با اشتیاق به دنبال کار و ساخت آینده بودم ولی انگار باید زندگیم استپ بشه و از این روزگار محو بشم آری دوستان من بیمار سرطانی هستم که الان توی شرایطی قرار گرفتم که بیماریم دوره نهفتگیش را گذرونده و وارد دوره جدیدی شده که آماده از پای در اوردن منه و من باید خودم را چه بخواهم چه نخواهم تسلیمش کنم و دار فانی را وداع کنم. نمیدونم میتوانم ادامه بدهم یا نه ... دکترها همش امیدواری میدند و میخاند آرومت کنند ولی من خودم میدونم کارم تمومه . مسخرس نه بیمار سرطانی که هنوز داره به آپ کردن وبش فکر میکنه و هنوز که هنوزه حرف دلش را اینجا مینویسه شاید بماند و زنده یادی شود از او ... برایم دعا کنید کم کم باید برای بستری شدن و فهمیدن حدود 12 هزار نفر جمعیت شهرم خودما اماده کنم که مردم بگند اخی بچه فلانی بیچاره سرطان گرفته ... بیچاره را بگو ... کارش تمومه مثل پسر فلانی .... توکل به خدا برایم دعا کنید یا حق
Design By : Yas Man |